آیا سریال چرنوبیل لایق دریافت نمره ۹.۵ از منتقدین است؟ با گیمر همراه باشید تا به بررسی سریال چرنوبیل بپردازیم.
نگاهی نزدیک به سریال چرنوبیل؛ بازسازی یک واقعه تاریخی
در چند روز گذشته و با انتشار کامل سریال چرنوبیل که محصولی از شبکه تلویزیونی اچ بی او (HBO) است، تقریباً تمام محافل سینمایی گفت و گو این سریال را نقل مجلس خود کرده اند. با گسترش فضای دیجیتال و مجازی در جهان و صد البته کشور خودمان، خیل عظیمی از افراد شروع به نقد یک طرفه و یا تمجید کورکورانه از این سریال کرده اند که باعث ایجاد فضایی ضد و نقیض از عاشقان و متنفران از این سریال شده است.
خوب نباید این امر را از یاد برد که این سریال دقیقاً در زمان پایان سریال محبوب بازی تاج و تخت (Game of Thrones) از شبکه اچ بی او شروع به پخش کرده است. از همین رو کنتاکت بین اتفاقاتی همچون اختلاف میان دوست داران سریال بازی تاج و تخت و کسانی که با نقد تند قسمت آخر، کل سریال را به آتش کشیدند و صد البته دریافت نمره ۹.۵ از سوی IMDb برای سریال چرنوبیل در مدت بسیار کوتاه عوامل ایجاد کننده این فضای ضد و نقیض بوده اند.
بیشتر بدانید: برترین سریال های ۲۰۱۸ به انتخاب گیمر
سؤال بنیادی این است که آیا سریال چرنوبیل ارزش تماشا کردن را دارد یا نه؟ آیا واقعاً این سریال شاهکاری است که تقریباً اکثر رسانهها دیجیتال قولش را داده اند و یا مانند گفته برخی منتقدین تند خو حتی ارزش یک بار دیدن را هم ندارد؟
اول از همه بهتر است کمی در مورد خالق سریال حرف بزنیم. آقای کریگ مازین (Craig Mazin) کارگردان این سریال سابقه نسبتاً درخشانی در ژانر کمدی سینما دارد. سری فیلمهای خماری (البته قسمت دوم و سوم مجموعه) که به نظر شخصی من یک مجموعه فیلم بسیار جذاب و رده بالا هستند، بی شک در کارنامه آقای کریگ مازین حرف اول را می زنند.
البته برخی از فیلمها در لابه لای آثار آقای مازین همچون فیلم ابر قهرمان (Superhero Movie) محصول سال ۲۰۰۰ وجود دارند که بی شک چیزی جز گندکاریهای سینمایی نمی توان آن را حساب کرد. خوب نباید زود قضاوت کرد، چرا که هر فیلم ساز موفق در صنعت سینما بی شک در کارنامه خود آثاری خوب و بد دارد و نباید کارهای گذشته او را سندی بر خوب و یا بد بودن آثار جدیدش دانست، چرا که پیشرفت در صنعت فیلم سازی با یادگیری از اشتباهات گذشته امکان پذیر است.
گذشته از عوامل سازنده حال وقت آن است که به بررسی خود سریال بپردازیم. بی شک ویژگی که سختترین و موشکافانهترین تحلیل را نیازمند است، این نکته است که تمام داستان از همان ابتدا مشخص و اسپویل شده است. هر کسی می داند که در فاجعه چرنوبیل چه اتفاقاتی رخ داده است و داستان از چه قرار است. در واقع باید به این نکته اذعان داشت که داستان فیلم سالها قبلتر روایت شده است و هیچ معما یا صحنه شوکه کننده ای در فیلم وجود ندارد.
بیشتر بدانید: موشکافی تریلر فیلم Joker
در وهله اول این امر که داستان کلی سریال مشخص است، از جذابیت جنبه ی داستانی سریال می کاهد چرا که داستان را قابل پیش بینی می کند. حتی با کمی اغراق و زیاده روی می توان گفت در اکثر مواقع که داستان کمی کش پیدا می کند، سریال بیش از حد کسل کننده می شود. مثلاً سریالی همچون مردگان متحرک (The Walking Dead) را در نظر بگیرید. در این سریال دیالوگهای نسبتاً طولانی و کش داری معمولاً میان کاراکترها رد بدل می شود. تنهاترین دلیلی که از خاموش کردن تلویزیون از سوی بینندگان جلو گیری می کند، این امر است که نمی دانیم در ادامه چه اتفاقی خواهد افتاد و داستان ما را غافل گیر می کند. در واقع این غافل گیریها پاداشهایی است که از دقت به مسائل کش دار نصیب مان می شود.
حال فرض کنید سریالی را تماشا می کنید که در برخی موارد به قدری کش دارد می شود که می خواهید کنترل تلویزیون را گاز بگیرید و یا بحثی آن چنان علمی روایت می شود که گویی در یک اجلاس علمی قرار دارید، حال تمام این موارد را بدون وجود هیچ گونه پاداشی در نظر بگیرید! بله درست است حتی اگر از خواندن این مطلب هم حوصله تان سر رفت به سمت این سریال نروید.
البته به این زودی نا امید نشوید، هسته اصلی سریال در اینجا خود را نمایان می کند. قرار نیست این سریال چیز جدیدی به شما تحویل دهد. راحت بنشینید و از بازسازی بی نقص تاریخ البته از نظر بصری و نه از لحاظ محتوای تاریخی لذت ببرید.
از نظر بصری این فیلم دارای نقاط مثبت بسیاری است. بی شک تمام هنرپیشهها با توجه به فیلمهای مستند آن دوره به طرز موشکافانه ای انتخاب شده اند تا بدلی برای افراد حاضر در صحنه حادثه باشند. گریم نیز تأثیر بسیاری در روند تبدیل هنرپیشهها به بدلهایشان داشته است و باید به گریمورهای این مجموعه سریال تبریک گفت که به این زیبایی از چندین تصویر تار و قدیمی توانسته اند این حجم از شباهت در چهره را به وجود آورند.
بیشتر بدانید: سریال Game of Thrones چگونه پایان خواهد یافت؟
تم نسبتاً خاکستری فیلم مرکب با رنگ سبز نیز بسیار خوب انتخاب شده است و فضای پسا جنگی روسیه را به خوبی به تصویر می کشد. حتی این شباهت به قدری است که یکی از منتقدین در نقدهای خود نوشته است انگار این سریال در روسیه آن دوره فیلم برداری شده است.
بیایید کمی رک باشم، بهترین چیزی که از این سریال می توانید دشت کنید فضا سازی و طراحی بی نقص صحنهها و چهرههاست. تحلیل بخش داستانی از پیچیدگی بسیاری برخوردار است. نظرات در مورد بخش داستانی در دو بخش کاملاً متفاوت قرار دارند. از همین رو برای اجتناب از هر گونه جبهه گیری، بخش داستانی در دو قسمت مثبت و منفی بررسی می شود.
تحلیل منفی
بی شک آقای مازین تاریخ را به شکل خود خواهانه ای تحریف کرده است. داستان سریال چرنوبیل یک دروغ محض است تمام اتفاقات برای نشان دادن یک داستان غلط و دروغ تغییر کرده اند. تمام داستان فیلم برای خلق یک قهرمان دروغین خم شده است. در این فاجعه چیزی جز قربانی وجود ندارد. سریال داستانی را روایت می کند که هیچ گاه وجود خارجی نداشته است در واقع این سریال تحریف آشکار یک واقعه تاریخی تلخ بشری است.
در سریال می بینید که شخصیت والری لگاسوف همانند قهرمانی ظاهر می شود که سیاستهای کمونیستی روسیه را به آتش می کشد. در واقعیت هیچ خبری از قهرمان بازیهای آقای لگاسوف وجود ندارد، او حتی خود را طرفدار دو آتیشه حزب کمونیست روسیه می داند. علاوه بر این هر از چند گاهی افرادی را در سریال می بینیم که همچون فدایان خود را فدای نجات افراد می کنند و جان خود را در کف دستشان قرار می دهند. حال نمی خواهیم از عمق فاجعه چرنوبیل بکاهیم بی شک بسیاری در این فاجعه جان خود را فدای نجات افراد بی گناه کرده اند ولی نه آن گونه که در سریال و به سبک هالیوودی و بی معنی نشان داده می شود. همانند صحنه مسخره معدن چیان در سریال که هر گونه معنی و مفهوم علمی را زیر سؤال می برد. و یا صحنه ای که کارکنان داوطلب می شوند تا با فدای جان خود فلکههای آب را باز کنند هیچ گاه در واقعیت اتفاق نیفتاده است.
خلق برخی شخصیتهای خیالی در سریال نیز کمی دور از انتظار بوده است چرا که خیل عظیمی از افراد بومی و غیر بومی در صحنه حادثه اصلی حضور داشته اند و هیچ نیازی به خلق قهرمانان خیالی وجود نداشت. البته کارگردان مجبور است تا با اضافه کردن شخصیت های جدید، از کسل شدن سریال جلوگیری کند.
تحلیل مثبت
خوب بیایید کمی از دیدگاه فیلم سازی و نویسندگی به قضیه نگاه کنیم. اگر کل سریال با توجه به وقایع واقعی ساخته می شود حتی ارزش یک مستند را نمی توانسیتم به آن نسبت دهیم. حال باید خدا را شکر کنیم که همانند برخی از فیلمهای مستندی که ساخته شده اند، این سریال نیز به ستایش کشور آمریکا نپرداخته است و داستان را بدون هیچ گرایشی بست و گسترش داده است.
بیشتر بدانید: نگاهی نزدیک به فیلم Avengers: Endgame – انتقام جویان: آخرین بازی
این بست و کش دادن هم به قدری استادانه صورت گرفته است که داستان را در هر لحظه اضطراب آور و هیجانی می کند و بعدی دیگری به نام معمایی کردن (البته در قالب خاص خودش) در داستان را ایجاد می کند. همان گونه که در اول هم گفته شد این سریال نمی خواهد داستان جدیدی را روایت کند، هدف اصلی روایت یک داستان مشخص در کنار خلق برخی صحنههای عامه پسند و نسبتاً احساسی است که به خوبی اجرا شده است.
حال داستان نه به قدری بست داده شده است که داستان را به نفع کسی تغییر دهد و نه به قدری ساده رها شده است که هیچ هیجانی نداشته باشد. در واقع همه چیز در تعادل نسبی خود قرار دارد. حال چه اشکالی دارد در داستان فاجعه بار چرنوبیل چندین قهرمان هم وجود داشته باشند؟
البته ذکر این نکته شاید جالب باشد که با این چاشنی ضعیف تحریف نیز همچنان روسیه از سازندگان این سریال شاکی است و سیاست مداران این کشور نقدهای تندی نسبت به این سریال کرده اند.
نتیجه گیری:
در آخر باید گفت خوب بیایید اصلاً فرض کنیم داستان سریال کاملاً تغییر کرده است و هیچ کدام از اتفاقات سریال در واقعیت به وقوع نپیوسته اند. باز هم با این فرض بسیار غیر منطقی باز هم سریال به از نظر بصیری و خلق صحنههای ارمانی و قهرمانی به قدری قوی و گردن کلفت است که بی شک ارزش دیدن را دارد.
از سویی هم تلاش سازندگان برای خلق تمام صحنهها به شیوه کپی کردن تمام عناصر موجود در آن سالها و حتی ایجاد بدلهای امروزی از سیاست مداران و دانشمندان واقعی آن دوره به قدری جذاب است که ندیدن سریال را غیر ممکن می کند.
نظرات