معرفی ۸+۱ فیلمی سینمایی بی نظیر که بهتر است در عید نوروز امسال ببینید. با گیمر همراه باشید.
تعطیلات عید امسال چه فیلمی ببینیم؟
با نزدیک شدن به ایام تعطیلات عید که خوشبختانه امسال بیش از ۱۳ روز است (۱۷ روز)، زمان کافی برای کار های عقب مانده و صد البته تفریحاتی که در ایام معمولی سال به خاطر مشغله های مختلف و خستگی از انجام آن ها عاجز هستیم مهیا می شود.
معمولان کسانی که به دیدن فیلم ها علاقه دارند به خاطر کمبود زمان، هیچ تحقیقی در مورد فیلم های بی نام و نشان نمی کنند و معیار اصلی آن ها در انتخاب فیلم ها و سریال ها تنها و تنها نظر عمومی مردم، نظر منتقدین و بی شک (بیش از دو مورد قبلی) امتیاز سایت ای ام دی بی (IMDb) است. البته نباید این سه معیار با ارزش در انتخاب فیلم را زیر سؤال برد. این سه معیار بهترین روش برای انتخاب سریع فیلم چندین فیلم در میان صد ها فیلمی است که هر ماه منتشر می شود.
بیشتر بدانید: یک عمر شاهکار سینما؛ چگونه شروع به تماشای سری فیلم های مارول کنیم؟
تنها ترین مشکلی که استفاده از این معیار ها هر فیلم دوستی را قریبان گیر می کند، مشکل نا مرئی شدن برخی فیلم هاست. برخی از فیلم ها چه به علت سبک خاصشان که در تضاد با ذائقه عمومی مردم است و چه به خاطر ناشناخته بودن سازندگان و بازیگرانشان از دید عموم مخفی می مانند.
بیشتر بدانید: داستان احتمالی قسمت دوم فیلم Doctor Strange
خوب بیایید کمی رو راست باشیم، در چند ساله اخیر به صورت کاملاً شفاف مشخص شده است که جشنواره های انتخاب بهترین فیلم ها تحت تأثیر عوامل منحرف کننده ای همچون ذائقه خاص داوران و حتی دست های پشت پرده هستند. کاملاً مشخص شده است که فیلم های ناب علمی تخیلی و حتی فیلم هایی با فیلمنامه و سبک فیلمبرداری خاص هیچ جایی در جشنواره گلدن گلوب (Golden Globe) ندارند. یا مثلاً جشنواره اسکار (Oscars) امسال را در نظر بگیرید، سه فیلم برتری که امسال بیشترین جایزه را بردند داستان هر سه در مورد نژاد پرستی و الخصوص مشکلاتی که افراد سیاه پوست را در امریکا درگیر کرده است بود.
بیشتر بدانید: دنباله فیلم Jumanji ساخته می شود
خلاصه بی شک در دهه گذشته چندین فیلم منتشر شده است که به خاطر مشکلات ذکر شده هیچ نام و نشانی از آن ها به گوشتان نرسیده است. در این مقاله تلاش شده است نه فیلمی که شایسته توجه هر بیننده ای هستند معرفی گردد تا شاید کمی از حق، نا حق شده آن ها کاسته شود. لیست ده فیلم کم تر دیده شده از نظر سایت گیمر به شرح زیر است:
اطلس ابر (Cloud Atlas)
- سال انتشار: ۲۰۱۲
- امتیاز مردمی: ۶۴%
- بودجه ساخت: ۱۴۰ میلیون دلار
- فروش: ۱۳۰ میلیون دلار
روایت داستانی گنگ و غیر معمول، ریتم نا مشخص وقایع داستانی و صد البته استفاده از فیلم برای انتقال یک مفهوم فلسفی بسیار پیچیده عواملی هستند که این فیلم را از دید منتقدان و عوام مردم نامناسب و غیر قابل درک کرده اند.
با تمام این اوصاف باید گفت اگر از دیدن فیلم های پیچیده همچون فیلم تحسین شده تلقین (Inception) لذت می برید این فیلم نیز در انتها کاری خواهد که مغزتان قفل کند و تا چندین ماه به آن فکر کنید. همان گونه که در خود فیلم نیز گفته می شود:
« همه حد و مرزها قراردادی و منتظر تغییر هستند، همه قرارداد ها می توانند شکسته شوند، در صورتی که یک نفر بتواند این را بفهمد.»
این فیلم نیز تمام قرار داد های روایت داستان در سینما را که نزدیک به یک قرن است پا بر جا هستند را به سادگی می شکند. فیلم که اقتباسی از رمان فلسفی مدرنیسم ابر اطلس اثر آقای دوید میچل است روایت کننده داستان چندین شخصیت مجزا از دنیا ها و خط های زمانی متفاوت است. این سبک روایتی از همان ابتدای فیلم به قدری پیچیده می شود که بیننده دود از کله اش بلند می شود، از سویی نیز ریتم تند فیلم و اتفاق افتادن وقایع مهم در هر لحظه این گمشدگی در داستان را هرچه بیشتر می کند. حتی پایان فیلم نیز بیننده را مبهوت می کند. البته فکر نکنید به همین سادگی به سوال هایتان پاسخ داده می شود. فیلم پس از نمایش دادن نام سازندگانش به پایان نمی رسد، بلکه سؤالی بنیادی در ذهن بیننده به وجود می آورد که پاسخ دادنش نیازند تفکری فیلسوفانه از سوی خود بیننده است.
سنت شکن (Divergent)، شورشی (Insurgent) و هم پیمان (Allegiant)
- سال انتشار (به ترتیب): ۲۰۱۴ – ۲۰۱۵ – ۲۰۱۶
- امتیاز مردمی (به ترتیب): ۴۲% – ۴۲% – ۳۳%
- بودجه ساخت (به ترتیب): ۸۵ – ۱۱۰ – ۱۱۰ میلیون دلار
- فروش (به ترتیب): ۲۸۹ – ۲۹۷ – ۱۷۹ میلیون دلار
از همان ابتدا یعنی سال ۲۰۱۴ سازندگان این سری فیلم ها تصمیم برای رقابت با سری فیلم های بازی های گرسنگی را در سر داشتند. داشتن آلمان های یکسان در هر دو فیلم به قدری بی داد می کند که احتمال یکی بودن تفکر پشت پرده شان وجود دارد. هر دو فیلم بر اساس رمان های پسا رستاخیزی ساخته شده اند که نمایشگر دنیای پس از جنگ جهانی سوم است. به نوعی می توان گفت هر دو فیلم نشان دهنده اتفاقاتی هستند که پس از نابودی زمین به دست خودمان و احیا شدن دوباره آن، به وقوع می پیوندد.
از سویی نیز هر دو مجموعه با نشانه گرفتن رنج جوان و الخصوص دختران جوان در صدد جذب بخش عمده ای از بینندگان جوان هستند. البته در این میان همان گونه که گفته شد یکی از مجموعه فیلم ها در اوج می درخشد و دیگری توجه چندانی را به خود جلب نکرده است.
در نتیجه می توان گفت اگر از سری فیلم های بازی های گرسنگی لذت برده اید و عاشق شخصیت اگنس اوردین با بازی ناب خانم جنیفر لارنس (Jennifer Lawrence) هستید، این سری فیلم ها نیز بی شک شما را به هیجان خواهند آورد. باید گفت هر دو سری فیلم به یک اندازه خوش ساخت هستند و اختلاف چندانی میان آن ها وجود ندارد، تنها عنصر معروف شدن یکی از آن ها شانس بوده است و بس.
طلا (Gold)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- امتیاز مردمی: ۴۹%
- بودجه ساخت: ۲۰ میلیون دلار
- فروش: ۱۱.۵ میلیون دلار
بهترین جمله ای که از سوی منتقدین برای این فیلم کم تر دیده شده نوشته شده است جمله زیر است:
«درست است متیو مک کانهی (Matthew Mc Conaughey) برای بازی در این فیلم نامزد هیچ جایزه ای نشد ولی شک نکنید بازی بی نظیر او در نقش کنی ارزش چندین بار دیدن فیلم را دارد. او برای نقش آفرینی در این نقش تلاش خارقالعاده ای انجام داده است. حتی آن گونه که گفته می شود او برای بازی در این نقش ۴۰ پوند وزن کم کرده است.»
متأسفانه این فیلم علی رقم تمام عناصر موفق کننده اش همچون داستان اقتباسی اش از یک واقعه واقعی، خوش ساختی و حضور بازیگران معروف هالیوودی اش به خاطر مشکلاتی که در پروسه ساخت و انتشارش رخ داد مورد توجه بسیاری قرار نگرفت.
ساخت این فیلم بنا به دلایل عجیب و غریبی شش سال به طول انجامید، در این شش سال، سه کارگردان برای به اتمام رساندنش کمر همت بستند ولی هیچ کدامشان موفق به این کار نشدند تا این که آقای استیفان گاهان سر انجام فیلم را تمام کرد. به راستی لقب بد ترین پخش جهانی برای این فیلم شایسته است. آیندگان از این فیلم به عنوان یک مثال برای نابود کردن یک فیلمنامه و بازی شاهکار توسط عوامل پخش کننده یاد خواهند کرد.
خاستگاه چشم (I Origins)
- سال انتشار: ۲۰۱۴
- امتیاز مردمی: ۵۷%
- بودجه ساخت: ۱ میلیون دلار
- فروش: ۴۷۵ میلیون دلار
اگر از من بپرسید، شوم بخت ترین فیلمی که در این مقاله ذکر شده است کدام یکی است بی شک می گویم فیلم خاستگاه چشم. سایر فیلم هایی که در این مطلب ذکر شدند حتی با توجه به این که کم تر مورد توجه عموم هستند برای خود چندین صفحه طرفداری فارسی زبان دارند که حق نا حق شده آن ها را پاس بدارند، ولی فیلم خاستگاه چشم حتی صفحه فارسی ویکیپدیا نیز برای خود ندارد (البته باید متذکر شد که وضعیت شوم بخت این فیلم فقط در سطح کشور ایران بوده و در میان سایر کشور ها این فیلم خوش نام و محبوب است).
البته نگذارید این انزوا شما را گمراه کند. از سویی دیگر اگر از من سؤال کنید بهترین فیل عاشقانه- علمی تخیلی که دیده ای چه فیلمی است این بار بدون هیچ تعللی می گویم فیلم خاستگاه چشم.
در حال حاضر از صحبت کردن در مورد خوبی های فیلم یا علت ناکامی هایش هیچ استقبالی نمی کنم چرا که خود فیلم گویای تمام آن چیزی است که خواهم گفت. پس اگر از شنیدن یک داستان عاشقانه-علمی تخیلی با لحنی فیلسوفانه که در آخر شما گریان در جلوی مانیتور رها خواهد کرد خوشتان می آید دیدن این فیلم ناب را از دست ندهید.
عطر (Perfume)
- سال انتشار: ۲۰۰۶
- امتیاز مردمی: ۵۸%
- بودجه ساخت: ۶۰ میلیون دلار
- فروش: ۱۳۶ میلیون دلار
یک رمان به نام عطر در سال ۱۹۸۵ توسط آقای پاتریک سوسکاند (Patrick Süskind) نوشته می شود. در همان سال این رمان به عنوان پر فروش ترین رمان سال انتخاب می شود. در پایان دهه ۸۰ این رمان باری دیگر به عنوان پر طرفدار ترین رمان دهه انتخاب می گردد.
سال ها بعد استاد اقتباس ادبی در سینمای جهان یعنی آقای استلی کوبریک که آثاری اقتباسی از رمان ها همچون ۲۰۰۱ ادیسه فضایی (۲۰۰۱: A Space Odyssey)، پرتقال کوکی (A Clockwork Orange) و دکتر استرنجلاو (Dr. Strangelove) را در کارنامه خود دارد، پس از چندین بار خواندن رمان عطر، اعلام می کند عظمت این کتاب باعث شده است ساختن فیلمی از روی آن غیر ممکن شود.
سال ها کسی جرئت ساخت فیلم از روی این رمان را نمی کند تا این که یک کارگردان جوان و شدیداً سنت شکن جرئت ساخت این فیلم را پیدا می کند. این کارگردان کسی نیست جز آقای تام تیکور. البته باید متذکر شد که فیلم اطلس ابر نیز ساخته کسی جز او نیست ولی هیچ گاه نمی توان عظمت فیلم عطر را با فیلم اطلس ابر مقایسه کرد.
فیلم به قدری خوش ساخت است که می تواند به عنوان یا رفرنس و شاخص برای فیلم های اقتباسی شناخته شود. تیم ناشناس بازیگران، انتخابی دلاورانه برای فیلم محسوب می شود. از سویی سیاهی لشکر های عظیمی که در فیلم به کار برده شده اند برق را از کله تان خواهند پراند. روایت خاص داستانی نیز حس رمان گونه ای به فیلم داده است. راوی لهجه دار نیز این حس رمان گونه را تشدید می کنند.
اوه! موسیقی فیلم نیازی به تعریف و تمجید ندارد، چرا که یک شاهکار به تمام عیار است. سنفونی آخر فیلم که از دقایق قبل دار زده شدن آغاز می شود با لطافت وصف نشدنی با روح و روانتان بازی خواهد کرد.
سرنوشت (Predestination)
- سال انتشار: ۲۰۱۴
- امتیاز مردمی: ۶۹%
- بودجه ساخت: هیچ گاه اعلام نشد
- فروش: ۴.۳ میلیون دلار
امروزه برخی بی شک، فیلم تلقین را پیچیده ترین فیلم بشریت می شمارند. خوب باید گفت آن ها کاملاً در اشتباه اند. داستانی که فیلم سرنوشت روایت می کند فرای پیچیده بودن است. در واقع باید آن را غیر قابل درک و حضم دانست.
علی رقم در دست داشتن تمام شواهد و پاسخ ها در انتهای فیلم شما باز هم از کنار هم گذاشتن این شواهد عاجز خواهید بود. بسیاری در جهان سعی به توضیح وقایع این فیلم بر آمده اند، حتی شمار سایت ها و چت روم هایی که به موشکافی این فیلم پرداخته اند از سایت هایی که این فیلم را نقد کرده اند بیشتر است. متأسفانه در این مقاله خبری از توضیح داستان نیست و وظیفه موشکافی این فیلم به عهده خودتان است.
ولی در مورد خوش ساختی فیلم باید به شما اطمینان کامل دهم که هیچ کم کسری ندارد. فیلم برداری و تیم بازیگری در فیلم در حد استاندارد خود هستند، تنها ترین چیزی که باعث خاص شدن فیلم می شود داستان بی نظیرش است که از سری داستان های کوتاه همه شما زامبی ها اثر رابرت نسون هینلاین (Robert Anson Heinlein) انتخاب شده است.
رد پا ها (Tracks)
- سال انتشار: ۲۰۱۴
- امتیاز مردمی: ۷۸%
- بودجه ساخت: ۱۲ میلیون دلار
- فروش: ۵ میلیون دلار
شاید هر کسی امسال توان سفر رفتن را نداشته باشد ولی نگران نباشید، فیلم رد پا ها به عنوان یک فیلم ماجراجویانه شما را به عمق داستانش خواهد برد. امروزه کم تر فیلم سفرنامه ای در سینما ساخته می شود و در واقع باید گفت این نوع فیلم ها در حال انقراض هست.
شاید علت این اتفاقات را باید در این امر یافت که این گونه فیلم ها طرفداران خاص خود را دارند و کم تر کسی به تماشای این نوع فیلم ها می نشیند. خوب این مقاله نیز هیچ قصدی در معرفی فیلم های عامه پسند ندارد.
داستانی که توسط این فیلم روایت می شود یک واقعه واقعی است که چندین سال قبل توسط مجله نشنال جغرافی به تصویر کشیده شده است. تمام وقایع فیلم دقیقاً بر اساس شواهد موجود و عکس ها ساخته شده اند. خوب حال شاید فکر کنید چون این فیلم بر اساس یک سفرنامه واقع ساخته شده است، شاید جذابیت چندانی نداشته باشد.
خوب هیچ گاه این گونه فکر نکنید این فیلم تمام آنچه از یک فیلم مهیج انتظار دارید را در غالبی حماسی به شما تقدیم خواهد کرد.
بر دروازه ابدیت (At Eternity’s Gate)
- سال انتشار: ۲۰۱۹
- امتیاز مردمی: ۷۸%
- بودجه ساخت: فعلاً اعلام نشده است
- فروش: ۸.۱ میلیون دلار
همانگونه که وینسنت ونگوگ در خود فیلم نیز گفت:
«من و آثارم در زمان نا درست هستیم برخی از آثار برای این که درک شوند به رشت سطح فکری جامعه نیاز دارند، ده سال بعد و شاید هم صد سال بعد.»
وینسنت با استفاده از این رنگ های غلیظ تلاش داشت تا سبکی جدید و ناشناخته را خلق کند که هر بیننده ای را ه از روی واقعی گرایانه بودنش بلکه از روی ناشناخته بودنش به خود جذب کند. بهترین نقد برای این فیلم همان جمله ای است که در فیلم گفته شد:
«مسیح صد سال پس از آن که به صلیب کشیده شد مسیح شد. در سالی که این اتفاق به وقوع پیوست حتی یک نامه در مورد به صلیب کشیده شدن مسیح در میان پادشاهان رومی رد بدل نشد.»
به راستی سبک فیلم برداری خاص این فیلم همانند سبک نقاشی ونگوگ ناشناخته و خاص است. کارگردان و فیلم بردار این فیلم که خود نقاشان صاحب سبکی هستند، از ظرافت و طنازی سبک نقاشی ونگوگ در فیلم برداری و خلق صحنه های ناب در فیلم به صورت کامل بهره برده اند. گاهی دوربین سوم شخص می شود گاهی دوربین در پس چشمان وینسنت قرار می گرد و ما دنیا را با تمام مشکلاتی ذهنی که او دارد می بینیم. تلو تلو خوردن های دوربین هنگام دویدن وینسنت در دشت های باز ضرباهنگی فراتر از آن چیزی داردند که اتفاقی باشند.
بازی اقای ویلهم دفو (Willem Dafoe) در سن شصت و خرده ای سال نیز فیلم را کاملاً بی نقص کرده است. بر خلاف نظر برخی منتقدان که به دیر رسیدن فیلم نامه به دست آقای دفو به مدت ۲۰ سال اشاره دارند چهره چروکیده و خسته آقای دفو، زجری را که وینسنت کشیده است بیش از پیش قابل باور و هضم می کند. بازی بی نظیر او نیز فیلم را به مستندی از خود ونگوگ تبدیل کرده است، حرکات، سبک سخن گفتن و صد البته چهره آقای دفو واقعا برای این نقش ساخته شده است.
درست است این فیلم در جشنواره اسکار امسال نامزد شد ولی اکنون که زمان گفت و گو در مورد این فیلم ناب است کم تر سخنی از آن در چت روم ها و سایت های نقد فیلم می شنویم.
تیغه جاودان (Blade of the Immortal)
- سال انتشار: ۲۰۱۷
- امتیاز مردمی: ۷۲%
- بودجه ساخت: اعلام نشده است
- فروش: ۸.۴ میلیون دلار
فیلمی بر اساس یک کامیک بوک و مانگانی سی جلدی ژاپنی که بدون هیچ استعاره ای مستقیم از داخل کامیک بوک بیرون آمده است. کارگردان این فیلم نیز که نامش چندی نقل هر مجلسی بود کسی نیست جز آقای تاکاشی میکه (Takashi Miike).
به راستی لقب سنت شکن ترین کارگردان آسیایی مناسب وی است. هر چیزی در فکر آقای میکه بگذرد بدون هیچ تعللی آن را به تصویر می کشد. در واقع این فیلم نیز ساخته و پرداخته تفکر دست نخورده وی است. ابتدای فیلم به صورت سیاه سفید شروع می شد، همانند فیلم های سامورایی دهه ۸۰ ژاپن. از همان ابتدا و با سیاه سفید بودن صحنه های خون ریزی تفکر هر بیننده ای به سمت فیلم تحسین شده بیل را بکش (Kill Bill) می رود. ولی در این فیلم هیچ خبری از سانسور و حذف صحنه های خشن نیست.
فیلم یک سره صحنه های مبارزه بی نقش و طعنه آمیزی همانند آنچه در کامیک بوک ها می بینید به نمایش می گذارد و قطع شدن دست و پاها و جاری شدن حمام خون در این فیلم کاملاً عادی است. و شاید هم این امر باعث کم تر دیده شدن این فیلم شده است. ولی نگذارد این نظر عوام شما را در انتخاب این گمراه کند. این صحنه ها با استادی تمام طراحی شده اند و هیچ خبری از صحنه های چندش فیلم های ترسناک هالووینی نیست.
نظرات