بررسی شخصیت لوک کیج از مجموعه سریالهای شبکه نتفلیکس با توجه به کامیک و سریال. با گیمر همراه باشید.
بر اساس کامیک بوک:
برای اولین بار در کامیک به نام #Luke Cage Hero for Hire در جون سال ۱۹۷۲ ظاهر شد. این کامیک بوک که توسط بان رومیتا تولید شده بود اولین کتاب کامیکی بود که هیروی اصلی و محوری آن یک سیاهپوست است.
سری کامیک بوک دیگری که لوک در آن حضور دارد سری کامیک #Power Man است که به همکاری لوک و ایرونفیست در مبارزات بین آنها و گروه دست اشاره دارد. همچنین حضور لوک در کامیک بوک جسیکا جونز دیده میشود.
داستان بر اساس کامیک:
کارل لوکاس زاده و بزرگ شده محله سیاهپوست هارلم نیویورک دوران جوانی خود را در گروهک خیابانی به نام Rivals میگذراند. در آن دوران به همراه دوست صمیمی خود ویلیس استرایکر (Willis Stryker) جرائم بسیاری را مرتکب میشود. با گذر زمان کارل متوجه میشود با این کارها به خانواده خود صدمه میزند. پدر او یک کشیش است در نتیجه تصمیم میگیرد یک کار شرافتمندانه یافته تا خود را از بدنامی و خلاف نجات دهد.
از سوی دیگر استرایکر در جرم و جنایت خبره تر میشود تا جایی که یک گروهک به نام Maggia را تأسیس میکند. این گروهک به غارت سفیدپوستان شهرت میابد.
گذر زمان رابطه کارل و لوکاس را کم رنگ میکند. لوکاس که همسر خود را در درگیریهای خیابانی از دست داده است علت تمام مشکلات خود را در رها شدن توسط کارل میداند به همین دلیل برای کارل پاپوش میسازد تا او را باری دیگر وارد کا خلاف کند و لوک به خاطر دسیسههای او به زندان میافتد. در دوران محکومیت پدر کارل فوت میکند و کارل کمکم افسرده میشود.
پس از مدتی متوجه مسابقات بوکس غیرقانونی بین زندانیان میشود که توسط اینترنت بین قماربازها پخش میشود. او که از دست زندگی خود عصبانی است برای تخلیه خود وارد این مسابقات میشود پس از مدتی تصمیم میگیرد از مسابقات کنارهگیری کند ولی خروج از این مسابقات کار راحتی نیست مقاومت شدید او باعث میشود او را در سلول خود در حد مرگ کتک بزنند.
لوک در حال مرگ در کلینیک زندان رها میشود. پرستاران به او میگویند که تا صبح زنده نخواهد ماند ولی پزشک زندان براستین برای نجات کارل آزمایشی را که برای درمان سربازان انجام داده بود ولی کارساز نبود بر روی وی انجام میدهد. به طور شانسی این بار آزمایش کارساز میشود و زخمهای لوکاس درمان میشوند ولی در هنگام انجام درمان حادثهای رخ میدهد تمام دستگاهی که برای آزمایش مورد استفاده قرار میگیرد منفجر میشود. لوک که به سختی خود را از خرابههای درمانگاه زندان بیرون میکشد متوجه میشود قدرتی فوق انسانی یافته است پوست او غیرقابل نفوذ شده است.
او از زندان میگریزد و از آنجایی که همه فکر میکنند او در حال مرگ بوده است و از سوی دیگر انفجار بیمارستان کسی دنبال او نمیگردد.
مشاور زندان که از مدتی قبل عاشق کارل شده بود او را همراهی میکند نام کارل به لوککیج تغییر میابد آنها با هم ازدواج میکنند تا زمانی که همسر لوک توسط جسیکا به قتل میرسد. باری دیگر لوک افسرده و تنها میگردد. او برای کار به نیویورک باز میگردد ولی بی خبر از آنکه لوکاس منطقهای بزرگی از نیویورک را در دست دارد و نام خود را به دایموند بک تغییر داده و یکی از سران بزرگ خلافکاری نیویورک شده است.
گذشته لوک او را رها نمیکند. طی چندین مبارزه شدید بین لوک و لوکاس و زخمی شدن لوک توسط لوکاس با استفاده از فلز فضایی که از سانحه حمله فضاییها به نیویورک در اونجر به جا مانده بود بالاخره لوک موفق به شکست لوکاس میشود.
پس از این اتفاقات نوبت به مبارزات لوک و کمک کردن وی به جسیکا برای نابودی مرد بنفش کیل گریو میرسد. پس از آن قضایا رابطه جسیکا و لوک صمیمیتر میشود و در آخر منجر به ازدواج بین آنها میگردد. آن دو چند سال بعد صاحب دختری میشوند آنها زندگی آرامی دارند تا زمانی که گروهک دست به نیویورک حمله میکند. باری دیگر آنها برای کمک به نیویورک متحد میشوند.
بررسی سریال
بخش داستانی سریال تا حد زیادی به کامیک بوک وفادار است و همانند کامیک پیش میرود. به جز بخشهای کوچکی از داستان که به علت ربط دادن داستان سریالهای دیگر نتفلیکس کمی تغییر کرده است.
بازی مایک کولتر (Mike Colter) در نقش لوککیج متناسب و زیبا است. بدن ورزیده و عضلانی او برای این نقش شدیداً مناسب است. علاوه بر آن بازیگری تئو روسی (Theo Rossi) در نقش شیدز بسیار عالی و فراتر از یک نقش فرعی اجرا شده است.
نظرات