نگاهی به فیلم تحسین شده شکل آب (The Shape of Water). با گیمر همراه باشید.
کارگردان: Guillermo del Toro
نویسنده: Guillermo del Toro
تهیه کننده: Guillermo del Toro
ستارگان: Sally Hawkins, Michael Shannon, Richard Jenkins, Doug Jones
بودجه ساخت: ۱۹.۵ میلیون دلار
فروش تا به این لحظه: ۲۰۰ میلیون دلار
امتیاز: ۹.۷
اول از همه باید بگویم که تماشای این فیلم را از دست ندهید. خوب قبول دارم کمی غیر عادی است که قبل از هر بحث و گفته ای در مورد فیلم شما را به دیدن آن دعوت می کنم. ولی بهتر است در این مورد به من اعتماد کنید، این فیلم شما را به اوج کودکی تان خواهد برد زمانی که معصومانه دور از این زندگی پر هیاهو و دیوانه وار بودید، زمانی که تخیل شما سر زنده بود، هر شب خواب داستان هایی را که برایتان خوانده می شد را می دیدید، رویا پردازی می کردید و شاد بودید. به واقع باید گفت این فیلم یک معجزه است، معجزه ای که شما را برای ۱۲۳ دقیقه از زندگی بزرگسالانه تان جدا و در کودکی تان معلق خواهد کرد.
بیاید با کارگردان فیلم شروع کنیم، آقای گیرمو دل تورو (Guillermo del Toro). سال ها پیش زمانی که آقای دل تورو یک کارگردان جوان و تازه کار بود، اولین جرقه های ساخت فیلم های فانتزی در وی شکل گرفت. اولین فیلم او یعنی فیلم تقلید (Mimic) تمام عناصر یک فیلم علمی تخیلی را دارا بود ولی یک خلأ بزرگ در آن دیده می شد و آن هم کمبود عنصر و رگه های فانتزی در فیلم بود. این خلأ به همراه برخی مشکلات فیلم برداری و نا آشنا بودن عوامل سازنده فیلم منجر به شکست فیلم شد. خوب به نظرتان آقای دل تورو چه کرد؟ از ساخت فیلم نا امید شد؟
هرگز. او پنج سال تمام به مطالعه آثار درام و فانتزی پرداخت. داستان هایی در مورد پری ها، جن ها و دیو ها. کم تر داستان فانتزی فولکلوری است که از سوی آقای دل تورو مطالعه نشده باشد. نتیجه این تلاش ها تولد سبک خاص فیلم سازی آقای دل تورو در سال ۲۰۰۱ بود. فیلم ستون فقرات شیطان (El espinazo del diablo) که تا کنون از نظر خود آقای دل تورو بهترین فیلم وی است، اولین اثر وی در این زنجیره فانتزی بود. خود آقای دل تورو در مورد این فیلم این گونه می گوید:
«این فیلم بسیار بالا تر و فرا تر از سایر پروژه های من بوده و است.»
این فیلم در سبک ترس ناک ساخته شده است و تمام ریزه کاری های یک فیلم نرمال ترسناک در آن به روشنی دیده می شود. تنها ترین چیزی که این فیلم را خاص کرده است چاشنی مخصوص سبک فیلم سازی آقای دل تورو یعنی وجود عنصر فانتزی در داستان است.
در ادامه این زنجیره فیلم های فانتزی، فانتزی ترین اثر سینما در دنیا (لااقل از نظر نویسنده این مقاله) قرار دارد. هزار توی پن (Pan’s Labyrinth) فیلمی تماماً فانتزی با رگه های تاریک داستانی است که هر لحظه آن برای خود یک رمان جن و پری است. کارگردانی و نویسندگی این فیلم تماماً توسط آقای دل تورو صورت گرفته است. این داستان قوی نشان دهنده تخصص آقای دل تورو در مورد داستان های فانتزی فولکلور است. یکی از منتقدان سینما در مورد داستان این فیلم این گونه گفته است:
«حتی اگر آقای دل تورو به جای ساخت فیلم، داستان این فیلم را به عنوان یک رمان چاپ می کرد آن رمان به قدری معروف و محبوب می شد که بی شک فردی دیگر از روی آن یک فیلم می ساخت.»
در سال ۲۰۰۶ زمانی که این فیلم اکران شد اکثر سایت های نقد فیلم، به این فیلم نمرات کامل را دادن. حتی این فیلم یک ماه پس از اکرانش جزو ۲۵۰ فیلم بر تر ای ام دی بی (IMDb) قرار گرفت.
پس از موفقیت آقای دل تورو در این دو فیلم و رسیدن وی به درجه استادی خلق صحنه های فانتزی، مسئولیت ساخت فیلم پسر جهنمی به وی سپرده شد. این اتفاق دور از انتظار نبود، زیرا شخصیتی فانتزی که خود یک هیولا است و در دنیایی پر از جن و پری زندگی می کند توسط چه کسی به سینما آورده شود بهتر است؟ خوب معلوم است استاد دنیای فانتزی در سینما آقای گیرمو دل تورو.
این گونه بود که قسمت اول مجموعه با نام کامل پسر جهنمی (Hellboy) ساخته شد. موفقیت قسمت اول در فروش و جلب نظر مساعد طرفداران پل ای شد تا قسمت دوم این فیلم با نام کامل پسر جهنمی: ارتش طلایی (Hellboy II: The Golden Army) بلافاصله پس از پایان اکران قسمت اول مجموعه شروع به ساخت کند. یکی از زیبا ترین صحنه های فانتزی خلق شده توسط آقای دل تورو در این فیلم نهفته است. سکانس بازار دیو ها، بله درست شنیدید بازاری پر از موجودات افسانه ای و فانتزی در زیر یکی از پل های نیویورک.
تک تک موجودات در این سکانس شلوغ نه تنها به وسیله جلوه های ویژه ساخته نشده اند و ساعت ها و ساعت ها برای گریم آن ها زمان صرف شده است، دارای شخصیت خاص خود نیز هستند. هر موجود برای خود داستانی را روایت می کند. داستانی که شما را بیش از بیش جذب فیلم می کند. در ادامه این بخش از فیلم شاهد یک صحنه احساسی و مرگ آخرین جاینت جنگلی هستیم که بیننده را به گریه می اندازد. علی رقم موفقیت قسمت دوم، هیچ گاه دنباله ای برای این فیلم ساخته نشد. البته پس از گذشت سال ها اکنون اخباری مبنی بر ریبوت این اثر دوست داشتنی به گوش می رسد.
تا کنون دریافتید که آقای دل تورو در رشته ساخت فیلم های فانتزی یک استاد به تمام معنی است. ولی فیلم مورد بحث یعنی شکل آب چه؟ باید گفت فیلم شکل آب موازنه ترین ساخته آقای دل تورو است. نه مانند فیلم های پسر جهنمی و حاشیه اقیانوس آرام (Pacific Rim) آن قدر به جلوه های ویژه توجه شده است که داستان فیلم آبکی و کم جلوه شود و نه مانند فیلم تیغه دو آن قدر اکشن است که شما را خسته کند.
در این جا به رسمیت می خواهم سخن خود آقای دل تورو را نقض کند. بهترین پروژه عمر سینمایی آقای دل تورو فیلم شکل آب است. خود آقای دل تورو در مورد این فیلم این گونه می گوید:
«از زمانی که در بچگی فیلم باتلاق سیاه (Black Lagoon) را دیده ام تصاویر آن موجود از ذهنم خارج نشده است. در ابتدا قصد داشتم تا فیلم باتلاق سیاه را به سبک خودم بازسازی کنم ولی نتیجه فیلمی عاشقانه و درام با رگه های فانتزی شد»
در ادامه آقای دل تورو طی مصاحبه ای که با سایت ایندی وایر داشت در مورد فیلم شکل آب این گونه گفت:
«این فیلم برای من یک فیلم سر حال کننده است. من تا به حال در عمر هنری خودم فقط و فقط نه فیلم ساخته ام. سایر فیلم هایم پر از ترس ها و رویا های کودکی ام هستند ولی این فیلم اولین فیلمی است که در آن به عنوان یک بزرگ سال به داستان فیلم توجه کرده ام. این فیلم یک داستان علمی تخیلی دارد ولی اگر استعاره ای به آن نگاه کنیم تمام ترس های و نگرانی های یک فرد بزرگ سال در آن دیده می شود. فیلم در مرد عشق، اعتماد، دوستی و تنهایی سخن می گوید. این ها مسائلی نیست که یک کودک در مورد آن های نگران باشد.»
در مورد تیم بازیگران نیز باید گفت که تیمی از بزرگان و با استعدادان این صنعت در کنار هم جمع شده اند تا داستان فیلم را قابل لمس تر کنند. در اوج این گروه نیز خانم سالی هاوکینز (Sally Hawkins) قرار دارد. در فیلم های بسیاری شاهد حضور یک بازیگر صامت بوده ایم ولی کمتر بازیگری از زمان اضافه شدن صدا به صنعت سینما به این زیبایی نقش یک شخصیت لال را توانسته است ایفا کند. این هنرمندی تا جایی پیش رفته است که در برخی مواقع سکوت در فیلم نه تنها آزار دهنده نمی شود بلکه باعث القای ترس نیز می شود.
خوب اگر تا این جای مقاله به دیدن فیلم علاقه مند شده اید از خواندن ادامه این نوشته صرف نظر کنید زیرا که خوبی های این فیلم با مایل ها به بدی هایش غلبه دارد.
خوب اصلی ترین مشکل فیلم را می توان کلیشه ای بودن آن دانست. شخصیت الیسا یکی از کلیشه ای ترین شخصیت های یک فیلم درام در سینما است. از همان ابتدای فیلم و توجه داستان به سبک زندگی الیسا آدم احساس می کند ای شخصیت را می شناسد. واقعاً او را کجا دیده ایم؟ به نظر خیلی آشنا می رسد؟ حتی نوع لباس هایش، حتی مدل مو هایش؟
آهان. بله درست است. شخصیت الیسا و املیا از فیلم املیا (Amélie) دو شخصیت بسیار نزدیک سینمایی هستند. گویی هر دو یک نفر هستند فقط در دو فیلم متفاوت. علاوه بر این، شباهت شخصیت فانتزی فیلم یعنی مرد دوزیست نیز به شخصیت کامیک بلو از سری کامیک های پسر جهنمی آن حس تقلید و تشابه را تشدید می کند. البته باید گفت احتمال ربط هر دو ساخته آقای دل تورو به یک دیگر وجود دارد ولی باز هم این حس تقلید را در این لحظه نمی توان از میان برد زیرا که خود داستان فیلم نیز یک تقلید از داستان فیلم باتلاق سیاه است.
در انتها باید گفت باید منصف بود، فیلم از تمام جهات یک فیلم بی عیب و نقص است و همیشه هنرمندان از آثار هنرمندان دیگر الهام می گیرند. در نتیجه این فیلم علی رقم برخی تشابهات با برخی آثار دیگر، یک فیلم کاملاً مستقل از ترکیب دو ژانر درام و فانتزی است که امسال دل بسیاری از سینما دوستان را برد.
نظرات